جدول جو
جدول جو

معنی زنده گیا - جستجوی لغت در جدول جو

زنده گیا
(زِ دَ / دِ)
زنده گیاه. مردم گیاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چون زنده گیا زندۀ مرده ست به صورت
با آنکه تنش مردۀ زنده ست چو اسفنج.
سیف اسفرنگ (یادداشت ایضاً).
رجوع به مردم گیاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنده گرد
تصویر زنده گرد
زوتروپ (Zoetrope) یا زنده گرد وسیله ای است که با تکیه بر ویژگی پایداری و پیوستگی دید، با یک رشته نقاشی روی نوار کاغذی پیچیده شده دور استوانه ای دوار، توهم حرکت ایجاد می کند. بیننده از خلال شکاف های موجود در استوانه که رو به روی نقاشی ها تعبیه شده بود، به اشکال نگاه می کرد.
این وسیله در سالهای ۱۸۳۴، ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ میلادی ساخته شد. گویا برای نخستین بار و در سال ۱۸۳۴ ویلیام هورنر[۱] از این نام استفاده کرده، البته در بعضی نوشته ها این نامگذاری به پیر جانس[۲] نسبت داده شده است. اما چیزی که به قطع روشن است آن است که زوتروپ حاصل تکامل فناکیستوسکوپ است.
زنده گرد گردونه ای تصویری است که از عمده ترین و در عین حال ساده ترین متحرک سازها به شمار می آید. اساس این دستگاه از یک استوانه روزنه دار، یک دسته که در سوراخ مرکزی استوانه فرومی رود و یک رشتهٔ باریک کاغذ نقاشی شده تشکیل شده است. این رشتهٔ کاغذ در استوانه ای به قطر ۲۱ سانتی متر که باید ۶۸ سانتی متر درازا داشته باشد و نمایانگر یک کمان حرکتی باشد قرار دارد که تصاویر پس از جای گیری درون استوانه و به چرخ درآوردن آن متحرک می گردند. اضافه کردن یک قطعه در مرکز استوانه به نحوی که در شیار دستهٔ نگهدارنده فرورود و ثابت باقی بماند و دارای یک روزنه کوچک نیز باشد، سبب خواهد شد که فقط تصویر متحرک شده مشاهده شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از زنده پیل
تصویر زنده پیل
فیل بزرگ، برای مثال به هاماوران بود صد زنده پیل / یکی لشکری ساخته بر دو میل (فردوسی - ۲/۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دُهْ)
اندوهگین. غمگین. غمناک:
نشسته بودم دوش از فراقش اندهگین
بطبع گوهر سنج و بدیده گوهربار.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ دَ / دِ)
لقب شیر احمد جامی هم هست. (برهان) (ناظم الاطباء). لقب بزرگی که شیخ احمد نام داشت ساکن جام که قریه ای است. (غیاث) (آنندراج). ژنده پیل احمد جام. رجوع به روضات الجنات چ دانشگاه ص 230، 231، سبک شناسی بهار ج 3 ص 225، نزهه القلوب ج 3 ص 154، تاریخ گزیده، مقامات ژنده پیل چ بنگاه ترجمه و احمد بن ابی الحسن بن محمد بن جریر در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ گَ)
زنده کن. (آنندراج). زنده کننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
آن زنده یکی را و دو را کرد به معجز
وین زنده گر جان همه خلق جهانست.
منوچهری (یادداشت ایضاً).
به کف موسی کلیم کریم
بدم عیسی که زنده گر است.
انوری (از آنندراج).
رجوع به زنده کن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
بچه زا. ج، زنده زایان. بچه زایان. پستانداران. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنده پیل
تصویر زنده پیل
فیل بزرگ پیلان کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده زا
تصویر زنده زا
بچه زا جمع زنده زایان بچه زایان پستانداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده پیل
تصویر زنده پیل
((زَ دِ))
فیل بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنده یاد
تصویر زنده یاد
مرحوم، مرحومه
فرهنگ واژه فارسی سره
زندگی
فرهنگ گویش مازندرانی